دانلود رمان دلم پرو می خواهد از می خواهد شادی جمالیان pdf رایگان بدون سانسور
دانلود رمان دلم پرواز می خواهد از شادی جمالیان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
از این تکرار ساعت ها… ازاین بیهوده بودن ها… از این بی تاب ماندن ها… از این تردیدها… نیرنگها… شک ها… خیانتها… از این رنگین کمان سرد آدمها… و از این مرگ باورها و رویاها… بیزارم، بیزار… پریشانم… دلم پرواز می خواهد…
خلاصه رمان دلم پرواز می خواهد
سال تحویل همیشه بوی نو بودن میدهد، بوی خوب کنار هم نشستن و زل زدن به تلویزیون تا ثانیه ها به آخر برسند و بعد صدای توپ گوشت را پر کند. بوی خوش بغل کردن میدهد، وقتی عطر تن عزیزانت را به مشام میکشی و دلت پر میشود از خواستنشان. وقتی سال را نو میکنی، غصه های گذشته را میگذاری برای توشه سالی که رفت، تا با خودش ببرد و تو به روزهایی فکر کنی که میتوانی بهترینهای زندگیت را بسازی. نگاهم را به تلویزیون میدوزم و صدای خنده فرنود که چشمش به ماهی درون تنگ است گوشم را پر میکند.
بابا به زور من و مامان را کنار سفره جا میدهد، مایی که تا لحظه آخر استرس داریم مبادا چیزی کم باشد و بابا میگوید: -فدای سرتون! فرنوش کاسه سمنوی درون دستش را کنار میگذارد: -بابا دستت درد نکنه چسبید. نگاهم سمت بابا میچرخد و با کش آمدن لبهایش ذوق میکنم. دلم میخواهد فرنوش همیشه همان دختر کوچک بماند و بابا نداند چقدر بابت وضعیت فعلی شکایت میکند. مامان کاسه سمنوی فرنوش را به آشپزخانه میبرد و فرنود با خنده میگوید: -بابا امسال مزنه عیدی ها چقدره؟
بابا با خنده «پدرسوخته» ای حواله فرنود میدهد و فرنوش میگوید: -چی شده؟ میخوای ببینی عیدی خریدنت صرف داشته یا نه؟ فرنوش برایش دهن کجی میکند، پاهایم را در شکمم جمع میکنم و به آنها خیره میشوم. همین که مامان می نشیند ثانیه شمار واپسین لحظات سال را اعلام میکند و بعد صفحه تلویزیون پر میشود از رقص گلها و ترانه شادی که شادباش عید میگوید. فرنود و فرنوش برای بغل کردن بابا سر و دست میشکنند و من در آغوش مامان آرام میگیرم. بوسهای روی صورتش میزنم و بابا با شیطنت به دوقلوها عیدی میدهد…