دانلود رمان تهران مخوف از مرتضی مشفق کاظمی رایگان pdf بدون سانسور
دانلود رمان تهران مخوف از مرتضی مشفق کاظمی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
“در این اثر تهران مخوف در آستانه کودتانی معروف سید ضیاء همچنان که بوده معرفی شده است. محیطی است که فضل و کمال و پاکدامنی در آن ارزش و اعتباری ندارد. نادانی، نفوذهای نامشروع درها را به روی اشخاص لایق بسته و بر نالایق‌ها باز گذاشته است.جوانان جلفی و تجرد و آزادی کامل در عیش با زنان معروفه را بر زندگی خانوادگی ترجیح می‌دهند. آزادی خواهان و میهن پرستان در زندان بسر میبرند. روحیه فرخ و اعتراض فردی او درست روحیه اعتراض روشنفکران سال‌های پیش از کودتاست. (نوشته شده در ۱۳۰۴)
خلاصه رمان تهراف مخوف
“شش ماه دیگر گذشت” زمستان پیش آمده. قوای قزاق مجددا رشت را تخلیه نموده بودند. حالا درست شش ماه بود که حقوق های گزاف آقایان اهل دین و سایر ریزه خواران دولت مانع از پرداخت مواجب قزاق ها گردیده بود. صاحب منصبان روسی ترک خدمت گفته و در عوض آنها خارجی های دیگری برقرار شده بودند. با اینکه قوای انقلابیون شهر رشت را در تصرف داشتند اخبار داخله می فهماند که دیگر حرارتی نداشته و اگر دولت مرکزی گیلان را بانها وا گذارد برای طهران میتواند خیالی راحت داشته باشد.
هوا طبیعاً سرد بود.لباس قزافا اغلب پاره و در آن روز ها جز گرسنگی و بی پولی نصیبی نداشتند. آه و ناله ان ها قلب هر باحسی را مجروح می کرد. ببچاره ها قریب نه ماه بود که در فرونت جنگ قرار گرفته و حالا در عوض اینکه پارک های اشراف را محافظت نموده بودند مورد ترحم واقع شوند از دریافت حقوق ماهی پنج شش تومان خود هم محروم گردیده بودند. وضعیات بکلی تغییر کرده قشون انگلیس دسته دسته ایران را ترک گفته و فقط قسمتی از آنها در قزوین و منجیل مانده بودند. با تمام این ها دست از
اقدامات خود بر نداشته و خیال داشتند صاحب منصبان خود را در رأس قوای قزاق بگذارند. دولت مرکزی که از عناصر غریبی تشکیل شده شعرا در اوصافش اشعاری ساخته بودند رفع غائله را کاملا از عهده خود خارج دید. و قوای انگلیسی و دولتی با هم در منجیل مانند سدی قرار گرفته نه پیش رفته و نه عقب می نشستند. آن روز ها آهسته آهسته زمزمه میشد که ممکن است اوضاع تغییر مهمی کرده صورت جدیدی پیش باید. در یکی از شب های سرد برج دلو زمستان ۱۲۹۹ در خانه تازه سازی که در خیابانی که…